برگه:تاریخ روابط ایران و انگلیس (جلد۲).pdf/۱۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۴۰۰

ایلچی دولت ایران از مستر ولک شکایت آورد و او معزول شد تا کنون سفرای ما در ایران مکانتی بسزا ندارند، هم اکنون اگر من مکنایل را عزل کنم از این پس سفراء ما چاکران دولت ایران خواهند بود. اما بسیار کس از بزرگان لندن و مستر الیس و سر جان کامپ‌بل و سر گور اوزلی گفتند مکنایل مردی نجیب نیست و در خور سفارت ایران نبود. در راه دولت ایران زر و سیم فراوان داده‌ایم همه یاوه شد. اکنون دو چندان باید در راه افغانستان بگذاریم. دوک ولینگتون شرحی نگاشت و بزینت طبع در آورده در لندن پراکنده داشت. (در اینجا مکتوب دوک ولینگتون ترجمه شده) این است ترجمه مکتوب دوک ولینگتون که طبع شده:

(از نگارش پارلمنت و فرمانفرمای هندوستان معلوم میشود که جنگ افغانستان کاری دراز و خطرناک است. پنجاه هزار تن لشکر و بسیار بزرگان بولایت بی‌آب و علف میروند و از هیچ رسم و راه آگاه نیستند و اهل آنولایت دلیر و جنگ‌آورند هزار و پانصد میل از سرحد انگلیس دور است. ما سی سال با ایران دوست بودیم و ایلچی بزرگ در آنجا داشتیم و سه چهار ملیون پوند خرج کردیم. ایران برای ما قلعه‌ای بود که سر راه فرانسه و روسیه را داشت تا قصد هندوستان نتوانند کرد. اکنون میگویند ایران معبر دولت روسیه شده، میان دولت ایران و انگلیس سه طغرا عهدنامه موجود است. مقرر است که اگر دولت ایران با افغانستان مقاتله کند دولت انگلیس را در میانه سخنی نباشد و در جنگ با افغانستان حق با دولت ایران است. چه از مملکت هرات هنگام فرصت ده هزار تن از ایرانی اسیر بودند، شاهنشاه ایران لابد بتدمیر دزدان لشکر کشیده هرات را محاصره کرد، با اینکه وزیر بزرگ کامران به ایلچی انگلیس نوشت که پادشاه ایران لشکر بر سر ما می‌آورد بشما زحمت نمیدهیم، منع نکنید، اعانت هم نکنید، دولت انگلیس خود هرزه‌درائی کرد و مهندس بهرات فرستاد و جنگ با دولت ایران کرد و کشتی جنگی بجزیره خارک فرستاده قدری از مملکت دوست خود را تصرف کرد و لشکر بزرگ به افغانستان فرستاد به خیال آنکه فرمانداران افغانستان با دولت ایران دوست میباشند. نیکو نوشته است وزیر دول