برگه:تاریخ روابط ایران و انگلیس (جلد۱).pdf/۹۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۸۵

من در همه جا با پذیرائی شایانی استقبال شدم و فوق‌العاده طرف توجه خاص و عام گشتم و بوسیله یک منبع مطلعی مسبوق شدم که ورود من در دربار شاهنشاه ایران هم تأثیر خوبی بخشیده و اسباب رضایت خاطر همایونی از این مسافرت من فراهم گشته است. پیشرفت فوق‌العاده‌ای که فرانسوی ها در مساعدت با ایران حاصل نموده‌اند و هر روز جلوتر میروند مرا وادار میکند که مأموریت خود را باسرع اوقات انجام دهم و من از کامیابی خود اطمینان کامل دارم. در هر حال من سعی نموده و خواهم فهمید مقاما ما تا چه درجه است و چه باید بکنیم. هر گاه من نتوانم دربار ایران را از خواب غفلت بیدار کنم اقلا اسباب حسادت دوستان تازهٔ آنها را فراهم خواهم نمود. فردا کاپیتان پاسلی[۱] را بدربار شاهنشاه ایران روانه خواهم نمود. ظاهراً حامل یک مراسله از جانب من بپادشاه ایران است ولی در باطن تعلیمات دارد که تحقیقات عمیقی بکند. من مکنونات خاطر خود را کاملا باو تعلیم داده‌ام. هر گاه سواد آن را ملاحظه فرمائید موافقت خواهید فرمود که دستورهای ما موافق با اوضاع میباشد. من سعی نموده‌ام ملایمت و میانه‌روی را با یک روش مخصوص بدربار ایران توصیه کنم و عبارتی بکار برده‌ام که دربار شاه را عصبانی نخواهد کرد ولی آنها را از خطر نزدیک شدن بفرانسویها آگاه گردانیده‌ام. کاپیتان پاسلی در بیستم ماه جون بطهران خواهد رسید و در پانزدهم جولای من میتوانم یک اطلاعات رضایت‌بخش‌تری از موفقیت‌های او بشما بدهم.»[۲]

در اینجا خوب پیداست که سر جان ملکم نسبت بعملیات خود خیلی خوشبین بوده ولی این نکته را فراموش نموده بود که دربار ایران و شهریار آن از انگلیسها در سر بی‌مهری و نقض عهد آنها رنجیده خاطر بلکه ظنین شده بودند که چرا با داشتن یک عهدنامه تعرضی و دفاعی بین دولتین ایران و انگلیس در موقع حملهٔ روسها همراهی نکردند. بهمین دلیل شهریار ایران از انگلیسها مأیوس بود و اینکه نماینده سیاسی ناپلئون با عده زیادی صاحب منصبان لایق مشغول احیای قشون ایران بودند. با

  1. Captain Pasley
  2. جان ویلیام کی (جلد اول صفحه ۵۷)