برگه:تاریخ روابط ایران و انگلیس (جلد۱).pdf/۳۵۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۳۴۴

دیگری. در اثر مخالفت محیط فاسد، محو و نابود میشوند که آثاری از آنها دیگر در آن دوره باقی نماند، مثلا برای نمونه وقتیکه وجود مردی مانند قائم‌مقام را مضر بدانند و بقتلش قیام کنند دیگر این نوع اشخاص خودنمائی نخواهند نمود، بلکه در گوشه و کناری بدون سر و صدا امرار حیات مینمایند و در یک بستر ابدی خواهند خوابید که کسی نام و نشانی هم از آنها ندهد.

واتسون نویسندهٔ انگلیسی که مکرر نام او برده شده و در آینده نیز بکتاب تاریخ او اشاره خواهد شد در این موضوع مینویسد:

«محمد شاه دراین هنگام کاملا در تحت نظر قائم‌مقام وزیر خود میباشد. این وزیر فوق‌العاده، مدام مواظب شاه است و راضی نیست کسی بدون اطلاع او بنزد شاه برود بجز کسانیکه که خودش معین نموده است.»[۱]

در جای دیگر گوید:

«قائم‌مقام کاملا با نظر نمایندهٔ مختار انگلیس مخالفت میکرد.»

همچنین مینویسد:

«قائم مقام مهام امور دولت ایران را سفت و سخت در دست خود گرفته است و بر آقای جوان خود همان قدر نفوذ و اقتدار دارد که کاردینال مازارن بر لوئی چهارده پادشاه فرانسه داشت، شاه ایران در اینوقت حتی این جرأت را هم ندارد که که بنوکران مخصوص خود بدون مشورت قبلی با قائم‌مقام امری صادر کند.»[۲]

و نیز مینویسد:

«قائم مقام بهیچکس اعتماد ندارد و تمام رشته‌های امور دولتی ایرانرا خود بدست گرفته است، البته این برای مدت خیلی کمی بود.[۳]

طولی نکشید که صدای شکایت مردم بلند شد و کم کم موضوع بگوش شاه رسید و شاه نیز مصمم شد اقدام مؤثری بکند که نتیجه آن حفظ تاج و تخت خود و آسایش ملت ایران باشد. در ایران از جلال و عظمت تا به بدبختی و ذلت یک قدم


  1. واتسون (صفحه ۲۸۰)
  2. واتسون (صفحه ۲۸۲)
  3. واتسون (صفحه ۲۸۷)