با مقدمه فوق میتوان چنین نتیجه گرفت که در این تاریخ روسها هم با دولت عثمانی و هم با دولت ایران نزدیک بودند و بین ایران و انگلیس هم بالطبع اگر کدورتهائی موجود نبود سوانح گذشته خود بهترین سبب و عاملی بود که از نزدیک شدن زیاد بیکدیگر خودداری نمایند. [۱]
میرزا ابوالقاسم قائم مقام در این هنگام یگانه مرد توانای ایران است که بواسطه اطلاعات و تجارب خود باوضاع و احوال سیاست همسایگان ایران آشنا بوده و بطوری بر آن احاطه داشته است که ممکن نبود بتوان از او امتیازاتی که متضمن ضرر در دولت ایران باشد بدست آورد۔
قائممقام همچنین از امور داخلی ایران نیز کاملا آگاهی داشت، این است که انگلیسها یقین کرده بودند تا او مصدر امور دولتی است ممکن نیست بتوان در امور داخلی ایران نفوذ پیدا کرد و یگانه راهی که باز بود همانا جلب موافقت دولت روس بود که بآن وسیله بتوانند در مسائل سیاسی ایران دخالت نمایند.
فتحعلیشاه همیشه شیفته و مفتون هدایا و پیشکشیهای گرانبهای انگلیسها بوده و متجاوز از ۲۵ سال میرزا ابوالحسنخان شیرازی که وزیر امور خارجه ایران بود سالی یکهزار و پانصد تومان ار انگلیسها مقرری داشت. سایر وزراء و درباریان هم شاید مقرری و یا پیشکشی داشتهاند ولی چیزی در این خصوص جائی ضبط نشده است. اما فتحعلیشاه و وزیر امور خارجه او همیشه مرهون احسانهای دربار لندن بودند. معروف است که هر وقت بنا بود نمایندهٔ مخصوص یا وزیر مختار تازهای از انگلستان یا هندوستان برسد همیشه در پنهانی تحقیقات مینمود که قبلا مطلع شود این شخص چه هدیه گرانبهائی برای او آورده است.
پس از رفع خطر ناپلئون ایران دیگر برای انگلیسها دارای وزن سیاسی نبود، حتی امور سیاسی آنرا هم در سال ۱۸۲۳ بحکومت هندوستان محول نمودند
- ↑ لرد کرزن در جلد دوم کتاب خود، راجع بروابط سیاسی دولت انگلیس با ایران در این تاریخ، در صفحه ۶۰۶ مینویسد: «در سال ۱۸۳۳ ما فوقالعاده در اضطراب بودیم که مبادا از حرکت قشون ایران بطرف هرات خطری متوجه ما شود.»