مؤلف در اینجا از حال شاه و اسبابهای بازی او شرحی مینگارد و پس از آن میگوید:
«وقتی که از حضور شاه مرخص شدیم من هیچ نمیتوانستم باور کنم که یک روزی خواهد رسید که نوهٔ این شاه مهمان پادشاه من خواهد شد. همین اتفاق در این اواخر روی داد که ناصرالدین شاه در باغ قصر بوکینگام در لندن مهمان ملکه انگلستان بود.[۱]»
مؤلف با همراهان خود در اوایل ماه جولای ۱۲۳۹ هجری (۱۸۲۴ میلادی) در تبریز مهمان ماژور مونتیت[۲] میشوند که در این تاریخ مشغول نقشهبرداری قسمتی از اراضی جنوبی قفقاز بودند. ماژور مونتیت که بعدها بدرجه ژنرالی رسید جزء دسته صاحبمنصبان مهندس دولت انگلیس قرار گرفت.
مؤلف مینویسد:
«ماژور مونتیت یک نوکر ارمنی بما معرفی نمود که زبان انگلیسی خوب حرف میزد. این آدم خیلی مؤدب و باوقار بود. در سال ۱۲۴۰ هجری (۱۸۱۵ میلادی) که من در لندن بودم شب را پیش دوک سوسکس[۳] بشام دعوت داشتم. وقتی که بحضور والاحضرت دوک رسیدم بمن اظهار نمود یکی از نجبای ایران امشب در این جا بشام دعوت دارد. سر میز دیدم جای او را پهلوی دوک قرار دادهاند و همینکه چشم من باسم او افتاد دیدم نوکر پارسال من، همان است که ماژور مونتیت در تبریز بمن معرفی نموده بود. جلوی اسم او کلمهٔ جناب اشرف[۴] نوشته شده بود. در اطاق سالن این شخص را ملاقات نمودم و بدون اینکه بسابقه اشاره کنم یا نشان بدهم که من او را میشناسم جلو رفته با او بنای مذاکره را گذاشتم و از مسافرتهای خود در شرق با او صحبت نمودم بعد مرا شناخت و از سرپوشی من تشکر نمود و با هم دوست شدیم. چون