تقریباً یکسال دیگر ایران با آن اوضاع ناگوار درباری و قشونی با روسها در جنگ بود و در واقع زیر مهمیز روسها جان میکند. قوای مادی ایران بیش از اینها است که بتصور آید ولی کسی را لازم داشت که این قوای مادی را در دست گرفته از آن استفاده نماید. هر گاه در اینموقع یک نادر، یک کریمخان یا یک آقامحمدخان وجود داشت ممکن نبود دوهزار و سیصد نفر قشون روس قشون نخبه ایران را که در تحت فرماندهی عباسمیرزا بود شکست بدهد و تمام توپخانه و مهمات و چادر و دستگاه آنرا بیغما ببرد. مگر مدت زمان بین شاه سلطان حسین و نادر چقدر بوده؟... عده سنوات آن بشمار انگشتان دست نمیرسد. چگونه نادر توانست با همان ایرانیها که ناظر فجایع افغانها بودند آنها را تأدیب کند و از آنها انتقام بکشد. قشون نادر همان ایرانیهائی بودند که در جلوی چشم آنها عدهٔ لجامگسیخته افغان سراسر ایران را ویران نمودند و نفسی از آنها بیرون نمیآمد ولی همینکه نادری پیدا شد آنوقت از بیغولهها بیرون آمده تحت لوای نادری گرد آمدند مگر این ایرانیها غیر از ایرانیهای زمان آقامحمدخان بودند؟... هنوز زمان طویلی از دوره آقامحمدخان نگذشته بود که همه جا قشونهای ایران از مقابل قشون روس فرار اختیار میکردند. روسها در زمان آقامحمدخان هم بمتصرفات ایران دستاندازی نمودند ولی آقامحمدخان جلو آنها را بخوبی گرفت و درس خوبی بآنها تعلیم داد.[۱]
اما در این تاریخ در ایران مرد باعزم و اراده و صاحب فکر و عمل وجود نداشت که بتواند اوضاع پریشان ایران را جمعآوری نموده بقوای مادی و معنوی آن سر و صورتی بدهد. نه شاه و نه ولیعهد او هیچ یک مرد مناسب نبودند. در میان درباریان نیز کسی نبود که دارای استعداد و قابلیت فوقالعاده باشد. این قبیل مواقع
- ↑ بعد از کریمخان زند روسها از اغتشاش ایران استفاده نموده بمازندران آمدند و در نزدیکی اشرف برای خود قلعه و استحکامات ساختند. همینکه آقامحمدشاه در ایران دارای قدرت و نفوذ گردید، بمازندران رفته قلعه و استحکامات روسها را تماشا نمود و خیلی تعریف کرد و اظهار خوشحالی نمود. بعد آنها را بشام دعوت کرد و حکم داد همه را دربند نهادند و تا قلعه و استحکامات را خراب نکردند و توپها را بکشتی حمل ننمودند آنان را از حبس خلاص ننمود. (لرد کرزن جلد اول صفحه ۱۸۷)