هندوستان در ایران ورد زبانها شده بود.
اینک دو نماینده مختار انگلیس یکی مستقیماً از دربار لندن، دیگری از جانب حکومت هندوستان در دربار شهریار ایران مقیم بودند. روابط این دو نماینده انگلستان طوری خصمانه بود که در انظار درباریان ایران خیلی غریب مینمود. بقول خود نویسندههای انگلیسی حرکات آنها اسباب تمسخر و استهزاء شده بود.[۱]
واتسون[۲] که تاریخ سلاطین قاجاریه را نوشته است راجع باین اختلاف بین حکومت هندوستان و سر هارفورد جونس مینویسد:
«البته نه درباریان شاه و نه ملت ایران هیچ یک نمیتوانستند مناسبات حقیقی بین دربار لندن و حکومت هندوستان را درست ملتفت شوند، فقط چیزیکه در ظاهر مشاهده مینمودند همانا رقابت فوقالعادهای بود که بین آنها وجود داشت. رفتار این دو نفر با هم طوری ضد و مخالف یکدیگر بود که درابر ایران تصور مینمود این دو نفر نمایندگان دول مخالف و دشمن یکدیگر میباشند. فهم این مطلب برای ایرانیها حکم یم معمای بسیار مشکل و دقیقی را داشت. سر جان ملکم در بذل و بخشش بمراتب از سر هارفورد جونس جلو افتاده بود و در میان ایرانیها معروف شده بود که سر جان ملکم نماینده یک کمپانی تجارتی بسیار متمولی است و آنچه که نماینده آن در ایران خرج کند از تمام آن مخارج ده یک عاید خود او خواهد گردید.
سر جان ملکم مأموریت دیگری نیز داشت و این بار مقصود عمده از فرستادن او بایران آن بود که بعضی اطلاعات مجلی جمعآوری کند. مخصوصاً از ممالک شمال غربی هندوستان و ممالک مجاور آنها اطلاعات صحیصی تحصیل نماید زیرا از حیث نداشتن اطلاعات صحیح راجع باین ممالک حکومت هندوستان فوقالعاده دچار نگرانی و اضطراب بود و بهمین دلیل لازم بود ملکم اطلاعات جامع و دقیقی از هر بابت بدست آورد. این اطلاعات در موقع حمله یک دولت اروپائی برای حکومت هندوستان بسیار لازم و مفید بود و در این موقع، هم دولت انگلیس و هم حکومت