برگه:تاریخ روابط ایران و انگلیس (جلد۱).pdf/۱۱۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۱۰۱

دیوار صدراعظم فشار دید. بعد قراردادیکه نوشته شده بود روی فرش بود برداشته داد بموریر که همراه بود و یک لگد هم بچراغ که در مقابل میسوخت زد که چراغ بیک طرف افتاد خاموش گردید. وزیر مختار انگلیس با همراهان خود از اطاق تاریک بیرون آمده سوار اسب خود شده بسفارت‌خانه رفتند. ایرانیهائی که در آنجا حضور داشتند گفتند این فرنگی دیوانه شده است.»

موریر شرح مفصلی راجع بمذاکرات مواد و شرایط معاهده بین دولتین ایران و انگلیس حکایت میکند. میگوید:

«اگر چه بملاحظاتی من از ذکر بعضی مطالب و مذاکرات که در این روزها در جریان بود خودداری میکنم و نمیتوانم آنها را برشته تحریر در آورم چونکه غالب آنها مسائل سری سیاسی بودند. ولی همینقدر میتوانم بگویم که سفیر اعلیحضرت پادشاه انگلستان توانست موضوع جنرال ملکم را جبران نماید که سال گذشته بواسطه نفوذ فرانسویها در دربار فتحعلی شاه از ورود او بایران جلوگیری نمودند. اینک سفیر پادشاه انگلستان موفق شد فرانسوی‌ها را از دربار فتحعلی‌شاه بیرون کند. با اینکه حکومت هندوستان نهایت ضدیت را با سر حارفورد جونس نشان میداد با این حال سفیر موفق شد مقصود دولت پادشاهی انگلستان را بخوبی انجام دهد و مقام از دست رفته را مجدداً در دربار پادشاه ایران بدست آورد و نفوذ انگلیسها را در ایران از نو برقرار کند... اغلب شب‌ها تا نزدیک صبح با صدراعظم و رجال اول دربار شاه ایران مشغول مذاکره شرایط معاهده بودیم. بعضی اوقات چنان خسته و وامانده میشدیم که صدراعظم و امین‌الدوله در یک گوشه اطاق روی زمین افتاده نفیر خوابشان بلند میشد. من و سفیر بدون رعایت هر چیزی در گوشه دیگر افتاده بخواب میرفتیم.

با اینکه میرزا شفیع صدراعظم مرد فهمیده و بااطلاع و از دنیای آنروز اروپا بخوبی آگاه بود باز در میان مذاکرات جدی که گرم مباحثه مواد و شرایط معاهده بودیم رو میکرد بسفیر و از او خواهش مینمود سفیر تاریخ عالم را از بدو خلقت بیان نماید. یا اینکه رو میکرد بمن و سئوال مینمود آیا من عیال برده‌ام