برگه:تاریخ روابط ایران و انگلیس (جلد۱).pdf/۱۰۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۹۷

از غلاف کشیده، بعد از آنها شیپورچی انگلیس که با ما بود، بعد چهار نفر سوار انگلیسی که همراه داشتیم، بعد از شیپورچی تخت‌روانیکه در او نامه و هدایا بود، بعد از آن چند سوارهٔ ایرانی با شمشیرهای برهنه و فراشهای سفارت که ایرانی بودند و لباسهای ماهوت سرخ براق‌دار پوشیده بودند. بعد سفیر، پشت سر او اجزاء سفارت، بعد از آنها یکدسته سواره ایرانی. باین ترتیب از کوچه‌های تنگ پرگل عبور کردیم. در دو طرف کوچه جمعی برای تماشای ما ایستاده بودند. بمیدان بزرگی که ورای میدان ارک است وارد شدیم. در دو طرف مدخل میدان یک شیر و یک خروس زنجیر کرده نگاهداشته بودند. از این میدان گذشته از تخته پل عبور نموده وارد میدان ارک شدیم. قشون زیادی در چهار سمت صف کشیده منتظر ما بودند. توپ بسیاری هم در دو طرف میدان گذاشته بودند. در نزدیکی درب بزرگ عمارت سربازها صف بسته بودند. از میان صفوف که گذشتیم احترامات نظامی بعمل آوردند. ۳۰ قدم بعمارت مانده تخت‌روان را نگاهداشته سفیر و ما همه از اسب پیاده شدیم و نزدیک تخت آمده بااحترام هدایا و نامه را از تخت بیرون آوردیم. چون وارد عمارت شدیم از دالان تاریک ممتدی عبور نموده بحیاط کوچکی رسیدیم. در اینجا نوروز خان ایشیک آقاسی باشی و محمد حسینخان مروی منتظر ما بودند. چون پادشاه ایران از دولت انگلیس احترام منظور نموده نمیخواست مدت ملاقات با سفیر بطول انجامد و از آنطرف دهه عاشورا بود و آشکارا پذیرائی ما منافی با قانون مذهبی بود، ما را در تالار بزرگ نپذیرفتند و در عمارت معروف به خلوت‌خانه پذیرائی کردند. خلاصه بعد از نیمساعت توقف در کشیک‌خانه به ایشیک آقاسی باشی خبر دادند که پادشاه ایران حاضر پذیرائی است. آنگاه وارد بدیوانخانه شدیم بعد از ورود ایشیک آقاسی سفیر و اجزاء را بترتیبی که باید قرار داد. اول ایلچی که نامه در دست داشت. بعد من که حامل هدایا بودم. بعد سایر اجزاء باین ترتیب ما را جلوی تالاری بردند خیلی دور از تالار قطار ایستاده تعظیم کردیم و قدری پیشتر رفته باز ایستاده مجدداً تعظیم نمودیم. چند قدمی جلو رفته بار سوم تعظیم بجا آوردیم و ایشیک آقاسی باشی معرفی از ما نمود. ما و ایلچی که سر هارفورد جونس نام داشت کفشها را اینجا کنده