برگه:تاریخ روابط ایران و انگلیس (جلد۱).pdf/۱۰۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۹۴

بازیهای دیگر سازنده و آوازه خوان هم مشغول زدن کمانچه و خواندن بودند و انواع و اقسام بازیها نمودند تا نزدیک صبح. بعد از آن آتشبازی شروع شد.

موریر شرح مفصلی راجع باین مهمانی می‌نویسد که ذکر آن باعث طول کلام است از جمله گوید:

«در شیراز پذیرائی کاملی از سفیر انگلیس نمودند و هر شب مهمان یکی از رجال دولت بود تا روز ۱۳ ژانویه که در آن روز سفیر را با جلال و شکوه تا مسافت زیادی دور از شهر بدرقه نموده روانه اصفهان نمودند.

در ورود به اصفهان نیز از سفیر پذیرائی خوبی بعمل آمد. تا یک فرسخی شهر مردم به استقبال رفته بودند و در نزدیکی شهر از طرف خلیفه ارامنه یک عده کشیش در لباسهای سرخ باستقبال آمده بودند ولی تا نزدیکی شهر از حاکم خبری نرسید. حوصله سفیر تنگ شده و اظهار کرد هیچ استقبالی را اگر حاکم شهر رأس آن نباشد قبول نخواهم نمود.

وقتیکه بکنار زاینده‌رود رسیدیم جای باصفائی بود و در آنجا یک چادر عالی از طرف حکومت برای ورود سفیر بر پا کرده بودند ولی سفیر در آنجا پیاده نشد و اظهار کرد هر گاه حاکم باستقبال نیاید پیاده نخواهد شد و از چادر حاکم گذشته بطرف چادر خود روان شد. این رفتار سفیر اثر خود را بخشید و فوری حاکم جلو آمده ما را بر گرداند. ما هم برگشتیم و پیاده شدیم. بعد از تعارفات معمولی باتفاق سواران از کنار زاینده رود راه افتادیم. در راه ما شنیدیم که حاکم دستور داده ما را در اصفهان نگاهدارد تا دستور ثانی از طهران برسد. همینطور هم بود و همچنین بیکلربیکی در راه بما اظهار کرد که شاه حکم کرده سفیر فوق‌العاده انگلیس در اصفهان توقف کند و چند روزی اطراف و نواحی اصفهان را تماشا نماید. روز بعد از ورود ما باصفهان چاپار از طهران رسید و جواب مراسلات ما را آورد.

در هفتم ماه فوریه ۱۸۰۹ ما از اصفهان از راه کاشان–قم بطرف طهران حرکت کردیم. در حوض سلطان از طرف شاه بسفیر کاغذی رسید و در آن از اطلاعاتی که سفیر انگلیس بشاه داده بود اظهار خوشوقتی شده و نوشته بود از مژده شکست