متبایناند - چه پیغمبر معصوم و خطاناپذیر است ولی فیلسوف ممکنست گمراه شده به خطا رود.
شیخ الاسلام فهمی افندی باین کلمات چسبیده و سید را متهم کرد که گفته است مقام پیغمبری صنعت یا حرفه است و پیغمبر - صنعتگر یا هنرپیشه است - کار به اهل منابر و مطابع کشید و با حرارت مورد بحث این دو دسته واقع گردید - سید مصرانه بدفاع خود پرداخت و نمیخواست این اعتراض بکرسی نشیند تا سرانجام بمنظور مسالمت و آرامش، حکومت ترکی امر داد برای مدتی سید استانبول را ترک گوید. از آنجا دوباره در ۲۲ مارچ ۱۸۷۱ بمصر برگشت.
سیدجمالالدین قصد داشت مدتی اندک در مصر بماند ولی ریاض پاشا او را دیده شیفته استعداد و نبوغ او گردید و ماهیانه هزار پیاستر (پول عثمانی است) بنام مساعدت از حکومت برایش مقرر داشت، البته نه در برابر خدمت معینی بلکه باحترام یکچنین مهمان منورالفکری این مبلغ منظور گردید.
دانشجویان و سایرین که بشهرتش آگاه شدند او را وادار و حاضر نمودند که در خانه خودش آنها را آموزگار باشد - به پاس این حسن استقبال سرشار مراجعین - جدیدترین جزوههائی از انواع علوم اسلامی - حکمت الهی - فلسفه - فقه - نجوم و علم اسرار را تدریس و تشریح میفرمود.
نفوذ و شهرت ار در مصر روزافزون شده توجه خود را به آموزش هنر ادبی مؤثری به شاگردان خود معطوف و آنها را بنوشتن مقالات آزمایشی در موضوعات گوناگون ادبی - فلسفی - دینی و سیاسی وادار نمود - در این تاریخ چند نویسنده معدودی که نامیترین آنان - عبداله پاشا فکری - خیری پاشا - محمد پاشا - مصطفی پاشا و هبی و چند نفر دیگر بودهاند در مصر وجود داشتند - ولی اکنون در سایه کوشش سید که مستلزم سباسگزاری است شماره نویسندگان جوان با سرعت رو بفزونی گذاشته است.
اینجا دوباره حس عداوت و حسد در مقامات معینی پدید آمد. طرفداران مکتب قدیم در صدد احیای تعلیمات فلسفی خویش برآمده و در عین حال مستر ویوان[۱] قونسول جنرال انگلیس که بعدها لرد ویوان شد از تعلیمات سید (بعنوان فعالیت سیاسی) بدگمان شده نزد توفیقپاشا که بتازگی خدیو مصر شده بود سعایت کرده او را وادار بصدور حکم تبعبد سید با شاگرد وفادارش ابوتراب[۲] نمود - این واقعه در سپتامبر ۱۸۷۹ بود