انوری (مقطعات)/تابش رای سایهی یزدان
ظاهر
تابش رای سایهی یزدان | منت آفتاب باطل کرد | |||||
آنچه بامن زلطف کرد امروز | دربهار آفتاب با گل کرد | |||||
کرمش پایمرد گشت و مرا | منت دستبوس حاصل کرد | |||||
خدمت خاک درگهش همه عمر | جان من بنده در همه دل کرد | |||||
به خدایی که آب حکمت او | از دل خاک میدماند ورد | |||||
دست تقدیر او ز دامن شب | بر رخ روز میفشاند گرد | |||||
که رهی در فراق وصلت تو | زندگانی نمیتواند کرد | |||||
به خدایی که درسپهر بلند | اختر و مهر و مه مرکب کرد | |||||
دایهی صنع و لطف قدرت او | رونق حسن تو مرتب کرد | |||||
که جهان بر من غریب اسیر | اشتیاق جمال تو شب کرد | |||||
مرکب من که دادهی شه بود | جان فدای مراکب شه کرد | |||||
بنده را با پیادگان سپاه | درچنین جایگاه همره کرد | |||||
اندر آمد ز بی جوی از پای | رویم از غم به گونهی که کرد | |||||
سالها گفت باز نتوانم | آنچه با من فلک درین مه کرد |