امیر خسرو دهلوی (انتخاب از مثنویات)/گفت به حاجب که بشه باز پوی
ظاهر
گفت به حاجب که بشه باز پوی | خدمت من گوی و پس آنگه بگوی | |||||
با منت از بهر تمنای ملک | خام بود پختن سودای ملک | |||||
پختهئی آخر ! دم خامان مزن | من زتو زادم! نه تو زادی زمن | |||||
ملک به میراث نیابد کسی | تا نزند تیغ دو بسی | |||||
نیستم آن طفل دیدی نخست | بالغ ملکم به بلاغت درست | |||||
خرد مخوانم که ز دور ز من | داد خدا دور بزرگی به من | |||||
جز تو کسی گردم این در زدی ، | سرزنش تیغ منش سر زدی | |||||
لیک توئی چون به پی این سریر | من ندهم ، گر تو توانی بگیر ! |