امیر خسرو دهلوی (انتخاب از مثنویات)/بیره تنبول که صد برگ بست
ظاهر
بیره تنبول که صد برگ بست | چون گل صد برگ بیامد بدست | |||||
نادره برگی چو گل بوستان | خوبترین نعمت هندوستان | |||||
تیز چو گوش فرس تیزخیز | صورت و معنی به صفت هر دو تیز | |||||
تیزی ازو یافته گوش دگر | داد بهر گوش ز تیزی خبر | |||||
پر رگ و در رگ نه نشانی ز خون | لیک هم از رگ دودش خون برون | |||||
طرفه نباتی مکه چو شد در دهن | خونش چو حیوان بدر آید ز تن | |||||
خوردن آن بوئی دهن کم کند | سستی دندان همه محکم کند | |||||
سیر خورد گرسنه در دم شود | گرسنه را گرسنگی کم شود | |||||
از در تعظیم فتاده به هند | صد در تعظیم گشاده به سند | |||||
سرخی رویش ز سه خدمتگرش | چونه و فوفل شده رنگ آورش | |||||
طرفه که با این سه شریکش به پس | مرتبه و نام همون راست بس | |||||
گر چه که آبش به نوی هست بیش | کهنه شود بیش کند آب خویش | |||||
گر چه که از آب شود زرد رو | لیک ز زردیش بود آبرو | |||||
برگ که باشد به درختان فراخ | زود شود خشک چو افتد ز شاخ | |||||
برگ عجب بین که گسسته ز بر | وز پس شش ماه بود تازه تر | |||||
حرمتش از پیشگه و پائگاه | هم به گدا محترم و هم به شاه |