امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان من
گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان من | سوی تو می کشد هنوز این دل ناتوان من | |||||
خواب نماند خلق را در همه شهر از غمت | دور شنیده میشود در دل شب فغان من | |||||
گردهیم به جان امان نزل ره تو عمر من | ور کشیم به رایگان گرد سر تو جان من | |||||
دور مکن ز دامنش گرد من ای صبا ازانک | در ره او ازین هوس خاک شد استخوان من |