| | | | | | |
|
سروی چنین یا سوسنی یا از گل تر خرمنی |
|
یعنی تو پهلوی منی یارب تویی این یا نهای؟ |
|
|
تو مست و دلها بردرت گشته روان از هر طرف |
|
در چار بازار بلا نرخ دل ارزان کردهای |
|
|
ای درد تو مهمان من مهمان دردت جان من |
|
درد تو تنها زان من درمان تو زان همهای |
|
|
بس که دو دیدهی سیه بر کف پای سودمش |
|
گشت سفید چشم من شد کف پای او سیه |
|
|
سینه ام را از غم عالم تو بی غم کردهای |
|
از غم خود تا مرا رسوای عالم کردهای |
|
|
گر به آغوش بریزند گل اندر برمن |
|
آنهمه خار بود چون تو در آغوش نه ای |
|
|
دوش گفتی که کنم چارهی کارت فردا |
|
آخر امر و زچرا بر سخن دوش نهای ؟ |
|