امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت
برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت | سرخ روئی ز رخ لاله و گلنار برفت | |||||
سرو بشکست و سمن زرد شد و نرگس خفت | گو برو این همه چون از بر من یار برفت | |||||
نزد من ، باد خزان، دوش ، غبار آلوده | آمد و گفت که سر و تو ز گلزار برفت | |||||
خواستم تا روم اندر طلب رفتهی خویش | یادم آمد رخ او ،پای من از کار برفت | |||||
خون دل گر چه که بسیار برفت اندک ماند | صبر هر چند که بود اندک و بسیار برفت |