امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/آن کیست که می آید صد لشکر دل با او
آن کیست که می آید صد لشکر دل با او | درویش جمالش ما سلطان دل ما او | |||||
بی صبح شبی خواهم کورا غم خود گویم | من گویم و او خندد تنها من و تنها او | |||||
مستم زخیال او من با وی و وی بی من | یارب چه خیالست این اینجا من و آنجا او | |||||
مهتاب چه خوش بودی گر بودی و من تنها | لب برلب و رو به ررو و او با من و من با او | |||||
گویند مرا آخر دیوانگیت خوشد | دیوانه چرا نبودم ماه من و شیدا او | |||||
من خسروا و شیرین بنگر که چه شکلست این | دیباچه دلها من آیینهی جانها او |