ملک الشعرا بهار (مستزاد)/با شه ایران ز آزادی سخن گفتن خطاست

از ویکی‌نبشته
ملک الشعرا بهار (مستزاد) از ملک الشعرا بهار
(با شه ایران ز آزادی سخن گفتن خطاست)
  با شه ایران ز آزادی سخن گفتن خطاست کار ایران با خداست  
  مذهب شاهنشه ایران ز مذهبها جداست کار ایران با خداست  
  شاه مست و شیخ مست و شحنه مست و میر مست مملکت رفته ز دست  
  هر دم از دستان مستان فتنه و غوغا به پاست کار ایران با خداست  
  مملکت کشتی، حوادث بحر و استبداد خس ناخدا عدل است و بس  
  کار پاس کشتی و کشتی‌نشین با ناخداست کار ایران با خداست  
  پادشه خود را مسلمان خواند و سازد تباه خون جمعی بی‌گناه  
  ای مسلمانان! در اسلام این ستمها کی رواست؟ کار ایران با خداست  
  باش تا خود سوی ری تازد ز آذربایجان حضرت ستار خان  
  آن که توپش قلعه کوب و خنجرش کشورگشاست کار ایران با خداست  
  باش تا بیرون ز رشت آید سپهدار سترگ فر دادار بزرگ  
  آن که گیلان ز اهتمامش رشک اقلیم بقاست کار ایران با خداست  
  باش تا از اصفهان صمصام حق گردد پدید نام حق گردد پدید  
  تا ببینیم آن که سر ز احکام حق پیچد کجاست کار ایران با خداست  
  خاک ایران، بوم و برزن از تمدن خورد آب جز خراسان خراب  
  هرچه هست از قامت ناساز بی‌اندام ماست کار ایران با خداست