دیوان حافظ/مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم

از ویکی‌نبشته
۳۳۶  مژدهٔ وصل تو کو کز سر جان برخیزم طایر قدسم و از دام جهان برخیزم  ۳۷۲
  بولای تو که گر بندهٔ خویشم خوانی از سر خواجگی کون و مکان برخیزم  
  یا رب از ابر هدایت برسان بارانی پیشتر زانکه چو گردی ز میان برخیزم  
  بر سرِ تربت من با می و مطرب بنشین[۱] تا ببویت ز لحد رقص کنان برخیزم  
  خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات کز سر جان و جهان دست فشان برخیزم[۲]  
  گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم گیر تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم  
  روز مرگم نفسی مهلت دیدار بده  
  تا چو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم  


  1. چنین است در اغلب نسخ، بعضی دیگر: بی می و مطرب منشین.
  2. چنین است در خ نخ، در اغلب نسخ بجای مجموع دو بیت پنجم و هفتم فقط این بیت یگانه را دارند: خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات تا چو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم که بیت تخلّص است، و دو مصراع دیگر را هیچ ندارند.