دیوان حافظ/سحرم دولت بیدار به بالین آمد

از ویکی‌نبشته
۱۷۶  سحرم دولت بیدار ببالین آمد گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد  ۱۵۸
  قدحی درکش[۱] و سرخوش بتماشا بخرام تا ببینی که نگارت بچه آیین آمد  
  مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد  
  گریه آبی برخ سوختگان باز آورد ناله فریادرس عاشق مسکین آمد  
  مرغ دل باز هوادار کمان ابروئیست ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد  
  ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست که بکام دل ما آن بشد و این آمد  
  رسم بدعهدی ایّام چو دید ابر بهار گریه‌اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد  
  چون صبا گفتهٔ حافظ بشنید از بلبل عنبرافشان بتماشای ریاحین آمد  

  1. خ: سرکش