کاربر:Reza1615

از ویکی‌نبشته
  شد یار و به غم ساخت گرفتار مرا نگذاشت به درد دل افکار مرا  
  چون سوی چمن روم که از باد بهار دل می‌ترقد چو غنچه، بی‌یار، مرا