محتشم کاشانی (غزلیات)/من که از ادعیه خوانان دگر ممتازم

از ویکی‌نبشته
محتشم کاشانی (غزلیات) از محتشم کاشانی
(من که از ادعیه خوانان دگر ممتازم)
  من که از ادعیه خوانان دگر ممتازم از دعای تو به مدح تو نمی‌پردازم  
  علم مدح تو بیضا علم افراختنی است لیک من از عقبت ادعیه می‌افرازم  
  روزگاریست که بر دیده و بختت به دعا بسته‌ام خواب و به بیداری خود می‌نازم  
  هست اقبال تو یاور که من ادعیه خوان کار یک ساله به یک روزه دعا می‌سازم  
  خورد و خوابی که درو نیست گزیر آن سان را من به آن هم ز دعای تو نمی‌پردازم  
  سرو را در جسدم تا رمقی هست ز جان از برایت به فلک رخش دعا می‌تازم  
  بر سر لوح ثنا طرح دعا خوش طرحیست خاصه طرحی که من از بهر تو می‌اندازم  
  محتشم تاب و توان باخته در دوستیت من که بی‌تاب و توانم دل و جان می‌بازم