محتشم کاشانی (غزلیات)/مردم و بر دل من باز غم یار هنوز

از ویکی‌نبشته
محتشم کاشانی (غزلیات) از محتشم کاشانی
(مردم و بر دل من باز غم یار هنوز)
  مردم و بر دل من باز غم یار هنوز جان سبک رفت و من از عشق گران بار هنوز  
  حال من زار و به بالین رقیب آمد یار من به این زاری و او بر سر آزار هنوز  
  عشوه‌ات سوخته جان من و جانسوز همان غمزه‌ات ساخته کار من و در کار هنوز  
  دل که دارد سر ز لف تو چو غافل مرغیست که بدام آمده و نیست خبر دار هنوز  
  سرنهادند حریفان همه در راه صلاح سر من خاک ره خانه خمار هنوز  
  چشم امید شد از فرقت دلدار سفید محتشم منتظر دولت دیدار هنوز