محتشم کاشانی (غزلیات)/محل گرمی جولان بزیر سرو بلندش

از ویکی‌نبشته
محتشم کاشانی (غزلیات) از محتشم کاشانی
(محل گرمی جولان بزیر سرو بلندش)
  محل گرمی جولان بزیر سرو بلندش قیامتست قیامت نشست و خیز سمندش  
  تصرف از طرف اوست زان که وقت توجه دراز دست‌تر از آرزوی ماست کمندش  
  میانه‌ی هوس و حسن بسته‌اند به موئی هزار سلسله برهم ز جعد سلسله بندش  
  نهاد یاری مهر و وفا به یکطرف آخر دل ستیزه کز جنگجوی جور پسندش  
  هزار جان گرامی فدای ناوک یاری که گاه گاه شود پر کش از کمان بلندش  
  ز خلق دل به کسی بند اگر حریف شناسی که نگسلد ز تو گر همه از آهنست می‌شکنندش  
  مدار باک اگر کرد دل به من گله از تو که پیش ازین ز تو بسیار دیده‌ام گله‌مندش  
  درم خریده غلام ویست محتشم اما صلاح نیست که گویم خریده است به چندش