محتشم کاشانی (غزلیات)/دل در بدن کباب و مرا دیده تر هنوز

از ویکی‌نبشته
محتشم کاشانی (غزلیات) از محتشم کاشانی
(دل در بدن کباب و مرا دیده تر هنوز)
  دل در بدن کباب و مرا دیده تر هنوز تن غرق آب و آتش و دل پرشرر هنوز  
  بسمل شدم به تیغ تو چون مرغ دم به دم گرد سر تو از سر خد بی‌خبر هنوز  
  بنیاد عمر شد متلاشی و از وفا دست تلاش من به غمت در کمر هنوز  
  آثار صبح حشر نمود و فلک نه شست روی شب مرا به زلال سحر هنوز  
  روزی که خار تربت من گل دهد مرا باشد ز خار تو خون در جگر هنوز  
  راز دلم ز پرده سراسر برون فتاد این اشگ طفل مشرب من پرده در هنوز  
  طوفان بحر هجر نشست و بسی گذشت وز خوف جان محتشم اندر خطر هنوز