مثنوی معنوی/فرمودن شاه به ایاز بار دگر کی شرح چارق و پوستین آشکارا بگو تا خواجه تاشانت از آن اشارت پند گیرد کی الدین النصیحة و موعظه یابند
سر چارق را بیان کن ای ایاز | پیش چارق چیستت چندین نیاز | |||||
تا بنوشد سنقر و بک یا رقت | سر سر پوستین و چارقت | |||||
ای ایاز از تو غلامی نور یافت | نورت از پستی سوی گردون شتافت | |||||
حسرت آزادگان شد بندگی | بندگی را چون تو دادی زندگی | |||||
ممن آن باشد که اندر جزر و مد | کافر از ایمان او حسرت خورد |