| | | | | | |
|
گفت شیر ای گرگ این را بخش کن |
|
معدلت را نو کن ای گرگ کهن |
|
|
نایب من باش در قسمتگری |
|
تا پدید آید که تو چه گوهری |
|
|
گفت ای شه گاو وحشی بخش تست |
|
آن بزرگ و تو بزرگ و زفت و چست |
|
|
بز مرا که بز میانهست و وسط |
|
روبها خرگوش بستان بی غلط |
|
|
شیر گفت ای گرگ چون گفتی بگو |
|
چونک من باشم تو گویی ما و تو |
|
|
گرگ خود چه سگ بود کو خویش دید |
|
پیش چون من شیر بی مثل و ندید |
|
|
گفت پیش آ ای خری کو خود خرید |
|
پیشش آمد پنجه زد او را درید |
|
|
چون ندیدش مغز و تدبیر رشید |
|
در سیاست پوستش از سر کشید |
|
|
گفت چون دید منت ز خود نبرد |
|
این چنین جان را بباید زار مرد |
|
|
چون نبودی فانی اندر پیش من |
|
فضل آمد مر ترا گردن زدن |
|
|
کل شیء هالک جز وجه او |
|
چون نهای در وجه او هستی مجو |
|
|
هر که اندر وجه ما باشد فنا |
|
کل شیء هالک نبود جزا |
|
|
زانک در الاست او از لا گذشت |
|
هر که در الاست او فانی نگشت |
|
|
هر که بر در او من و ما میزند |
|
رد بابست او و بر لا میتند |
|