کلیات سعدی/غزلیات/قیمت گل برود چون تو به گلزار آیی

از ویکی‌نبشته

۴۹۸ – ط

  قیمت گل برود چون تو بگلزار آئی و آب شیرین چو تو در خنده و گفتار آئی[۱]  
  این همه جلوهٔ طاوس و خرامیدن او[۲] بار دیگر نکند گر تو برفتار آئی  
  چند بار آخرت ایدل بنصیحت گفتم دیده بردوز نباید[۳] که گرفتار آئی  
  مه چنین خوب نباشد تو مگر خورشیدی؟ دل چنین سخت نباشد تو مگر خارائی؟  
  گر تو صد بار بیائی بسر کشتهٔ عشق چشم باشد[۴] مترصد که دگربار آئی  
  سپر از تیغ تو در روی کشیدن نهیست[۵] من خصومت نکنم گر تو بپیکار آئی  
  کس نماند که بدیدار تو واله نشود چون تو لعبت ز پس پرده پدیدار آئی  
  دیگر ای باد حدیث گل و سنبل نکنی گر بر آن سنبل زلف و گل رخسار آئی  
  دوست دارم که کست دوست ندارد جز من حیف باشد که تو در خاطر اغیار آئی  
  سعدیا دختر انفاس تو بس دل ببرد بچنین صورت و معنی[۶] که تو می‌آرائی[۷]  


  1. در نسخه‌های چاپی: وآب حیوان بچکد چون تو بگفتار آئی.
  2. کبک.
  3. مبادا.
  4. دارد.
  5. سهلست.
  6. زیور معنی.
  7. این بیت مقطع غزل شمارهٔ ۵۰۲ نیز واقع شده.