دیوان شمس/هر کجا بوی خدا می‌آید

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(هر کجا بوی خدا می‌آید)
  هر کجا بوی خدا می‌آید خلق بین بی‌سر و پا می‌آید  
  زانک جان‌ها همه تشنه‌ست به وی تشنه را بانگ سقا می‌آید  
  شیرخوار کرمند و نگران تا که مادر ز کجا می‌آید  
  در فراقند و همه منتظرند کز کجا وصل و لقا می‌آید  
  از مسلمان و جهود و ترسا هر سحر بانگ دعا می‌آید  
  خنک آن هوش که در گوش دلش ز آسمان بانگ صلا می‌آید  
  گوش خود را ز جفا پاک کنید زانک بانگی ز سما می‌آید  
  گوش آلوده ننوشد آن بانگ هر سزایی به سزا می‌آید  
  چشم آلوده مکن از خد و خال کان شهنشاه بقا می‌آید  
  ور شد آلوده به اشکش می‌شوی زانک از آن اشک دوا می‌آید  
  کاروان شکر از مصر رسید شرفه گام و درا می‌آید  
  هین خمش کز پی باقی غزل شاه گوینده ما می‌آید