دیوان حافظ/قصاید

از ویکی‌نبشته

قصاید

(تنبیه – در تصحیح قصاید علاوه در ده نسخهٔ ذیل که وصف خصوصیّات آنها سابقاً در مقدّمهٔ مصحّح شرح داده شده (یعنی نسخ تقوی ۲، ی، نوّاب، الف، سپه، حن، هندی، ملک، دبیرخاقان، سودی) از یک نسخهٔ نفیس دیگری از دیوان خواجه متعلّق بکتابخانهٔ جناب آقای حاج سیّد نصراللّه تقوی مدّ ظلّه العالی نیز استفاده شده است، این نسخه بخطّ منعم الدّین اوحَدی [شیرازی][۱] است و عین حکایت خطّ کاتب در آخر آن از قرار ذیل است: «تمّ الدّیوان بعون الملک الدّیّان علی ید العبت الضّعیف الرّاجی الی رحمة اللّه الأحدی منعم الدّین الأوحدی عفر اللّه ذنوبه و ستر عیوبه و الحمد للّه اوّلاً و آخراً» و در ورقهٔ بعد که خود جناب آقای تقوی ملحق کرده‌اند این عبارت را باملای ایشان نوشته‌اند: «هو اللّه تعالی، تاریخ این نسخه را محو کرده‌اند لیکن نسخهٔ دیگر از حافظ بنظر این بنده رسید[۲] که بخطّ همین نویسنده مرقوم و در آخر کتاب بدین شرح مورّخ بود: تمّ الکتاب بعون الملک الوهّاب علی اقلام تراب اقدام کلاب اصحاب ابی تراب منعم الدّین الأوحدی غفر اللّه ذنوبه و ستر عیوبه فی جمادی الأولی سنة اثنی عشر و تسعماء (کذا)، و نیز بخطّ منعم الدّین اخیراً در کتابخانهٔ مدرسهٔ سپهسالار دیده شد[۳] که عیناً نقل گردید: تمّ الدّیوان بعون اللّه الملک الدّیّان علی اقلام تراب اقدام کلاب احباب ابی تراب منعم الدهین الأوحدی الشّیرازی غفر اللّه له و لوالدیه فی شهور سنه ۹۱۷»، از این شرح واضح میشود که این کاتب در سنهٔ ۹۱۲ و ۹۱۷ در حیات بوده است یعنی وی در اوایل قرن دهم و لابد نیز در اواخر قرن نهم میزیسته است، و نیز معلوم میشود که وی یک نوع تخصّسی در نوشتن دیوان خواجه داشته است چه فعلاً سه نسخه از دیوان مزبور بخطّ همین کاتب در طهران موجود است،

بنابرین چون این نسخهٔ جناب آقای تقوی که بخطّ منعم الدّین اوحدی شیرازی است مابین ده نسخهٔ دیگری که دارای قصاید خواجه و فعلاً در تصرّف من میباشد از همه قدیمی‌تر بود من مصمّم شدم که بهمان نحو که در باب غزلیّات ما اساس طبع خود را از حیث کمّیّت اشعار منحصراً نسخهٔ خ یعنی قدیمیترین نسخهٔ تاریخ دار دیوان خواجه قرار داده بودیم عیناً بهمان رویّه در خصوص قصاید خواجه نیز از لحاظ عدّهٔ قصاید و عدّهٔ ابیات هر قصیدهٔ (نه از حیث صحّت و سقم عبارات) اساس طبع خود را منحصراً همین نسخهٔ خطّ منعم الدّین شیرازی که چنانکه گفته شد مابین نسخ موجودهٔ نزد من فعلاً قدیمیترین نسخه‌ایست که دارای قصاید خواجه است قرار دهیم و هرچه قصاید درین نسخه موجود است چاپ کنیم و هرچه در آن نیست بکلّی از آن صرف نظر نمائیم، چه بظنّ بسیار قوی بلکه تقریباً بنحو قطع و یقین عموم قصاید دیگری که در بعضی نسخ جدیدهٔ خطّی و چاپی بنام خواجه ثبت شده و در این نسخهٔ حاضره (و همچنین در عموم نسخ قدیمهٔ دیگر) اثری از آنها نیست جمیعاً الحاقی است و هیچکدام از آنها بدون هیچ شک و شبهه از خواجه نیست چه علاوه بر فقدان کلّی آنها در عموم نسخ قدیمه هم از حیث سبک و اسلوب و هم از حیث مضامین و افکار و مشرب نیز ما بین آنها و مابین اشعار خواجه بعد المشرقین است و مخصوصاً بعضی از آنها که فی‌الواقع سخیف‌ترین و رکیک‌ترین و سُست‌ترین اشعاری است که هرگز بمخیّلهٔ کسی خطور تواند کرد و حتّی بشعراء درجهٔ سوّم و چهارم آنها را نمیتوان نسبت داد تا چه رسد ببزرگترین شاعر غزل‌سرای ایران، پس خواننده باید از این نکته مستحضر باشد که اگر بعضی قصایدی بنام خواجه در بعضی نسخ دیگر خطّی یا چاپی مُلاحظه نمود که در این چاپ حاضر موجود نیست فوری ما را بسهو و نسیان یا مسامحه و غفلت نسبت ندهد و بداند که این عدم تعرّض بذکر آن قصاید بهمان تقریبات مذکور در فوق بکلّی تعمّدی و از روی قصد بوده است نه از روی سهو و خطا،

پس از تمهید این مقدّمه گوئیم که در این نسخهٔ خطّ منعم الدّین از همه جفت فقط پنج قصیده مندرج است بترتیب ذیل: اوّل: شر عرصهٔ زمین چو بساط ارم جوان، دوّم: ز دلبری نتوان لاف زد بآسانی، سوّم: جوزا سحر نهار حمایل برابرم، چهارم: سپیده دم که صبا بوی لطف جان گیرد، پنجم: ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی، از این پنج قصیده دو عدد از آنها را که عبارت باشند از قصیدهٔ سوّم و پنجم ما بتبع نسخهٔ خ در باب غزلیّات چاپ کرده‌ایم، باقی میماند سه قصیدهٔ دیگر[۴] که ذیلاً بهمان ترتیب ذکری نسخهٔ منعم الدّین درج شده است):


  1. و بهمن مناسبت علامت این نسخه را در حواشی این قصاید «منعم‌الدّین» یا فقط «منعم» قرار داده‌ایم،
  2. حیف که نفرموده‌اند این نسخه کجاست و متعلّق بکیست،
  3. اینجانب خود نیز شخصاً این نسخه را معاینه کرده‌ام و سواد خطّ کاتب آخر نسخه عیناً مطابق با آنچیزی است که آقای تقوی مرقوم فرموده‌اند،
  4. خواجه گویا در قصاید خود غالباً شیوهٔ ظهیر فاریابی را پیروی میکرده و معتقد سبک و اسلوب او بوده چنانکه قصیدهٔ او بمطلع   شد عرصهٔ زمین چو بساط ارم جوان از پرتو سعادت شاه جهان ستان  ظاهراً باستقبال این قصیدهٔ ظهیر است: گیتی ز فرّ دولت فرمانده جهان ماند بعرصهٔ ارم و روضهٔ جنان، و قصیدهٔ دیگر او بمطلع: ز دلبری نتوان لاف زد بآسانی هزار نکته درین کار هست تا دانی بنحو وضوح باستقبال این قصیدهٔ ظهیر است: درین هوس که من افتاده‌ام بنادانی مرا بجان خطر است از غم تو تا دانی، و قصیدهٔ او بمطلع: سپیده دم که صبا بوی لطف جان گیرد چمن ز لطف هوا نکته بر جنان گیرد  گویا از حیث سبک و اسلوب و نیز وزن باستقبال این قصیدهٔ ظهیر باشد: سپیده دم که صبا مژدهٔ بهار دهد دم هوا مدد نافه تتار دهد  گو اینکه بهمان ردیف و قافیه نیست،